English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4911 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to give a long recital of something U دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
fiber U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
substitution U جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
skip breathing U حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
increment U افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increments U افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to fan the flame U برشدت چیزی افزودن
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
dates U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
date U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
extends U طولانی تر کردن
extending U طولانی تر کردن
prolong U طولانی کردن
extend U طولانی تر کردن
prolongs U طولانی کردن
elongation U طولانی کردن
prolonging U طولانی کردن
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
prolongation U طولانی کردن تطویل
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
To live a long life . U عمر طولانی (زیاد ) کردن
prolongate U طولانی کردن امتداد دادن
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
lose U نداشتن چیزی دیگر پس از این
to p on one thing to another U چیزی را به چیز دیگر انداختن
loses U نداشتن چیزی دیگر پس از این
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exchanges U دادن چیزی به جای چیز دیگر
She turned the conversation to another subject. U او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد.
exchanging U دادن چیزی به جای چیز دیگر
intruder U قرار دادن چیزی در چیز دیگر
intruders U قرار دادن چیزی در چیز دیگر
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
exchanged U دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange U دادن چیزی به جای چیز دیگر
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
extension U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extensions U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
stall U حفظ گوی برای مدت طولانی
stalling U حفظ گوی برای مدت طولانی
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
superimpose U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
shared U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superimposes U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
alternative U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
alternatives U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
substituting U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
inclusive U چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
substituted U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
superimposing U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
shares U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
phone U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com